اتان هاوک: نمي خواهم با ترامپ سر يک ميز شام بنشينم!
تاریخ انتشار: ۲ شهریور ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۴۴۹۹۷۷۵
خبرگزاري آريا - روزنامه باني فيلم: به يادماندي ترين پروژههاي بازيگر و کارگردان هاليوودي در همکاري اش با ريچارد لينکليتر در سهگانه «پيش از طلوع»، «پيش از غروب» و «پيش از نيمه شب» است. او در اين مصاحبه از اين فيلمها، سنجهاش براي بررسي پروژه ها و همکارياش با ديگر کارگردان ها صحبت مي کند.
به نقل از ايندپندنت، صداقت اتان هاوک فقط مختص نقش آفريني هايش نيست.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
هاوک ميتواند با فيلم جديد «مائودي» يک نقش آفريني ديگر را به آن ليست اضافه کند؛ داستاني بيوگرافيکي که حول محور هنرمندي به نام مائود لوييس با نقش آفريني سالي هاوکينز ميچرخد. هاوک نقش شوهر او اِوِرت را بازي ميکند، نقشي که او آن را به خاطر علاقه اش نسبت به لوکيشن فيلمبرداري در جزيره کانادايي نيوفاوندلند قبول کرد. اين فيلم از وقتي که طي فصل فستيوال هاي سال گذشته پيش نمايش شد، نقدهاي مثبت بسياري دريافت کرده و در حال حاضر در سينماها اکران مي شود.
طبيعتا مکالمه با هاوک به سمت رابطه کاري اش با ريچارد لينکليتر فيلمساز «پسربچگي» رفت. به سرعت معلوم شد که اين بازيگر حاضر است ديدگاه هاي شخصياش در مورد جسي و سلين (جولي دلپي) را به اشتراک بگذارد، رابطه اي که در قلب سه گانه فيلم هاي «پيش از» قرار دارد. او درباره اين فيلم ها مي گويد «عميقا به روح من وابسته هستند.»
وقتي داشتيد براي فيلم «کشتن خوب» تبليغ مي کرديد با هم ملاقات کرديم.
– جالب است، چون همين امروز صبح داشتم درباره «کشتن خوب» فکر مي کردم چون پس زمينه سياسي به طور کامل تغيير کرده است. فيلم ها به نحوي شديد تحت تاثير زمان و لحظه اي که بيرون مي آيند هستند و کسي وقتي که اين فيلم بيرون آمد (2014) خيلي علاقه اي به سياست نداشت و نمي خواست درباره اش صحبت کند. همه مان در يک غبار شاد بوديم و نميخواستيم درباره حملات هواپيماهاي بيسرنشين يا چيزهايي از اين قبيل که راحت نيستند صحبت کنيم. داشتم تصور مي کردم که اگر «کشتن خوب» الان بيرون آمده بود خيلي وضعش بهتر مي شد چون سياست نسبت به چهار سال پيش سهم بسيار قابل توجه تري از مکالمه هاي ميز شام ما را به خود اختصاص داده است.
به فيلم هايتان از اين نظر زياد فکر مي کنيد؟
– خب، اگر اين کار را بکنيد قدرت تفکر قالب زمانه و اينکه چطور حرکت مي کند را بهتر درک مي کنيد. مثلا وقتي «گاتاکا» بيرون آمد (1997)، تفکر قالب زمانه به آن فيلم علاقه اي نداشت. اما حالا که بيش از 15 سال است از آن مي گذرد، هميشه بحثش پيدا مي آيد و مردم مي خواهند با من درباره آن صحبت کنند.
در حاليکه فيلمي مثل «پسربچگي» دقيقا وارد آن تفکر قالب زمانه مي شود و به نحوي چيزي است که مي خواستيم آن موقع درباره آن صحبت کنيم. مسلما کيفيت فيلم يکي از چيزهايي است که موفقيت آن را ديکته مي کند، اما در عين حال تقاطعي هم هست از چيزي که مردم در آن موقع مي خواهند درباره آن فکر و صحبت کنند. بعضي مواقع شما در موقع درست و زمان درست هستيد و بعضي مواقع نمي توانيد کاري کنيد که کسي بخواهد بنشيند و با شما صحبت کند.
خوشحالم به «گاتاکا» اشاره کرديد؛ آن فيلم واقعا ماندگاري بالايي داشته است.
– برداشت من اين است که مردم ميخواهند با من درباره چه چيزي صحبت کنند. فيلم هاي سينمايي با تئاتر متفاوت هستند چون وقتي شما در تئاتر هستيد، رابطهاي مستقيم با حضار داريد. اما وقتي شما «گاتاکا» را تماشا کرديد آنجا نبودم. اگر من را در يک نمايشنامه ببينيد، با هم در يک اتاق هستيم. اما فيلم هايي که مردم مي خواهند درباره شان با من صحبت کنند؛ اين رابطه من با مخاطب است. چند روز پيش يک پليس من را زد کنار؛ اين داستان عجيبي است، اما فيلمي ساختم به نام «تقدير» که افراد خيلي کمي آن را تماشا کردهاند.
درباره سفر در زمان و چيزهايي از اين قبيل است و واقعا يک پليس من را زد کنار و گفت ببخشيد که مزاحمت مي شوم، اما فقط بايد اين را مي پرسيدم که آخر آن فيلم چه اتفاقي افتاد؟ (مي خندد) بنابراين دارم مي بينم که «تقدير» توانسته جايگاهي بين مردم پيدا کند چون مخاطبان رابطه اي مرموز با آن دارند. فيلمي بود که در سال اکرانش بيشتر از تمام فيلم هاي ديگر به طور غيرقانوني دانلود شد، بنابراين دقيقا فيلم باکس آفيسي نيست، اما براي خودش چيزي است.
شما يک بازيگر بسيار مخاطب محور هستيد؛ اگر شما در يک فيلم باشيد، مردم خيلي دلشان مي خواهند بروند و آن را تماشا کنند، بدون توجه به اينکه از ابتدا مي خواستند اين کار را انجام بدهند يا خير.
– اوه، ممنون که اين را مي گوييد. به نظرم هر انساني در هر حرفه اي که باشد، مقدار زماني که صرف فکر کردن در مورد وضعيت و جايگاهش در آن حرفه مي کند رابطه اي مستقيم با اين دارد که تا چه حد عوضي است. به نظرم دونالد ترامپ وقت خيلي زيادي را صرف فکر کردن به اين مي کند که جايگاه و وضعيتش چطور است و دقيقا به همين دليل است که من دلم نمي خواهد سر يک ميز شام با او بنشينم.
کدام يک از فيلم هاي تان بيشتر از بقيه در ذهن تان باقي مانده است؟
– سه گانه «پيش از»… «پسربچگي» و سه گانه «پيش از» عميقا به روح من مرتبط هستند که البته اينطور مي گويم چون واژه بهتري براي توصيفش ندارم. من روي جسي حسابي کار کردم که شخصيت اصلي فيلمهاي «پيش از» من است و با فاصله هاي 9 ساله اکران شده است. من کار کردن روي آن شخصيت را در 25 سالگي آغاز کردم و آخرين بار در 41 سالگي بود، بنابراين مدت هاست که اين شخصيت با من بوده و توانسته ام خيلي از زندگي خودم را در آن فيلم ها بريزم.
«پسربچگي» هم فقط چند سال از آن ها کم دارد. 12 سال روي آن شخصيت کار کردم. بنابراين آن فيلم ها به نحوي بخشي از وجود من هستند که ديگر فيلم ها مثل پنجره مي مانند. «روز تمرين» (سال 2001) لحظه مهمي در زندگي من بود (هاوک در بخش بهترين بازيگر مرد نقش مکمل نامزد اسکار شد) اما فقط يک پنجره کوتاه بود. فيلمي به نام «نوار» (سال 2001) با ريچارد لينکليتر ساختم که افراد خيلي کمي آن را تماشا کرده اند، اما آن فيلم شخصا براي خودم جهشي در زندگي خلاقانه ام بود تا بتوانم بازيگري را به درجه اي از بلوغ بالاتر برسانم.
شما در وهله هاي مختلف با کارگردان هاي بسيار کار کرده ايد (از جمله اندرو نيکول و آنتوان فوکوا) اما آيا مي گوييد که رابطه تان با ريچارد لينکليتر از همه بارزتر است؟
– خب، آره؛ من 9 فيلم با او ساخته ام. خيلي زياد است. سه فيلم با اندرو ساختم، سه فيلم با آنتوان، دو فيلم هم با برادران اسپيريگ. با خيلي ها دو بار کار کردم. به اين افتخار مي کنم که دوباره با خيلي ها کار کردم چون با هم خلاق بودن سخت است، اما اگر خوب پيش برود مي تواند باعث شود با هم وارد اتاق بعدي بشويد.
به طور مثال، فيلم «پيش از طلوع» (سال 1995) را تمام کردم و حس کردم آماده ام آن را شروع کنم. درجه اي از نزديکي و صميميت به دست مي آوريد و وارد آن قسمت عميق استخر مي شويد و مي گوييد «اي کاش کارمان را از اينجا آغاز کرده بوديم». خب، در فيلم «پيش از غروب» توانستم اين کار را بکنم؛ آن موقع به آنجا رسيده بوديم. با آنتوان و دنزل هم قضيه همين است؛ مي توانيد آن پنج هفته حوصله سر بر آشنايي را کنار بگذاريد و مستقيما شيرجه بزنيد. از اين خوشم مي آيد.
سال گذشته با لينکليتر مصاحبه کردم و به اين نکته اشاره کرد که فيلم هاي «پيش از» را با تست رورشک مي سنجد.
– قبول دارم. من مصاحبه اي با يکي از افراد نيويورکر درباره «پيش از نيمه شب» (2013) داشتم و از نظرش خيلي فيلم افسرده کننده اي بود. يادم مي آيد که گفتم اين چيزي است که بايد در موردش فکر کني. چون من با ديگر افرادي هم ملاقات مي کنم که از نظرشان آن فيلم بسيار فرح بخش است. اين مسئله را به او توضيح دادم و او گفت از نظر هيچ کس آن فيلم فرح بخش نيست؛ اين حقيقت ندارد، کساني که ازدواجي کاملا شاد دارند اين فيلم را به عنوان فيلمي فرح بخش مي بينند. اين حرف باعث شد دست بردارد.
هر سه آن فيلم ها به نوبه خودشان تست رورشک در مورد اين هستند که در کجاي زندگي تان قرار داريد… «پيش از طلوع» در حالي به پايان مي رسد که آن ها به هم مي گويند بيا شش ماه ديگر همديگر را ببينيم. کساني که به عشق باور دارند فکر مي کنند که آن ها مسلما دوباره يکديگر را خواهند ديد. کساني که به طور عميقي بدبين هستند يا خيلي ضربه ديده اند و اين را با خودشان حمل مي کنند مي گويند کارشان تمام است. پايان «پيش از غروب» (2004) هم معماي خودش است و او دارد از هواپيمايش جا مي ماند. اما «پيش از نيمه شب» مسلما سختترين اين فيلم هاست چون دو فيلم قبلي به تجسم رمانتيک مي پردازند اما اين فيلم به حقيقت رمانتيک ميپردازد. از نظر خودم هميشه اين فيلمي عميقا خوش بينانه بوده چون آن ها بسيار خوب با هم درگير مسايل مي شوند.
مردم اغلب فکر مي کنند که چون دو نفر دعوا مي کنند اتفاق بدي در حال به وقوع پيوستن است، و در خيلي از موارد، دقيقا برعکس اين مسئله حقيقت دارد. اگر من به زندگي خودم نگاه کنم و دردناک ترين و خش اندازترين جاهايش را ببينم، متوجه مي شوم که دقيقا همان بخش ها بودند که باعث به وجود آمدن بيشترين ميزان رشد در من شدند. در پايان «پيش از نيمه شب» من اميد بالايي براي جسي و سلين دارم چون حداقل در يک دروغ زندگي نمي کنند؛ با هم ارتباط دارند. مسلما رابطه سختي است، اما عشق زيادي در آن فيلم مي بينم.
فکر مي کنيد جسي براي ازدواج خودش و سلين اميد دارد؟
– آره، در پايان آن فيلم، به نظرم او از سلين اميد بيشتري دارد. چيزي که از نظر من درباره خود اين سه گانه جالب است اين است که در فيلم اول سلين کسي است که بيشتر رمانتيک است و جسي باحال تر است و بيشتر نسبت به مسير کاري اش علاقه نشان مي دهد و سعي مي کند چيز ديگري باشد، اما هرچيزي که هست رومنس نيست. در فيلم سوم، و به نظرم اين مسئله در مورد خيلي از زناني که من مي شناسم حقيقت دارد، سلين دارد مستقيم به اين مسئله نگاه مي کند که زن بودن در اين دنيا چقدر سخت است و خيلي از آن چيزي که فکر مي کرد سخت تر است و عشق رمانتيک جواب خيلي از سوال هايي که او داشت را نمي دهد.
و به نظرم جسي خيلي از آن انتظارهايي را نداشت که بخواهند جواب سوال هايش را بدهند و به همين دليل خيلي خوشحال تر است. به نظرم او مشخصا به آن رابطه و عشق ورزيدن به آن زن اهميت مي دهد. مشکلات سلين سخت تر و پيچيده تر هستند. همانطور که گفتم، اين مسئله را با خيلي از زناني که مي شناسم مشاهده مي کنم، بنابراين با آن ارتباط برقرار مي کنم و خيلي با اميد بسيار به آن نگاه نمي کنم.
فکر مي کنيد يک فيلم «پيش از» ديگر هم باشد؟
– نمي دونم. بعد از دومي مي گفتم مسلما سومي ساخته خواهد شد، اما حالا از اين نظر حس کامل بودن ميکنم که فيلم اول با بحث يک زوج مسن تر در قطار آغاز مي شود و تا پايان فيلم سوم خودمان به آن زوج مسنتر تبديل شده ايم. اگر قرار باشد ادامه پيدا کند بايد تغيير شکل دهد. تبديل به چيز ديگري خواهد شد. ممکن است من و ريک و جولي دوباره با هم کار کنيم و به آن شخصيت ها سر بزنيم، اما نيازمند يک موج جديد انرژي خواهد بود. البته اجازه نداريم تا پنج سال بعد از فيلم آخر حرفي درباره اش بزنيم چون هر دفعه همين کار را کرده ايم. بنابراين پنج سال بعد از اکران «پيش از نيمه شب» همديگر را مي بينيم، درباره اش صحبت مي کنيم و تصميم مي گيريم که سر از کجا درخواهيم آورد.
شما نخستين فيلم تان «بلِيز» را کارگرداني کرده ايد. داستان پشت آن پروژه چيست؟
– من مدتي است که کلي تئاتر کارگرداني مي کنم و تجربه خيلي خوبي برايم بوده است. داستان بلِيز فولي خيلي براي جذاب بود و خواستم يک فيلم مستقل بسازم. با پولي کم و يک دوربين به نيواورلينز رفتيم و فيلمي فوق العاده درباره اين موزيسين ساختيم که سال 1989 به ضرب گلوله کشته شد. اميدوارم تا ماه نوامبر کارم را با اين فيلم تمام کنم چون الان مشغول کارهاي تدوين و طراحي صدا هستم. بنابراين احتمالا فيلم در بازه زماني فستيوال هاي ساندنس و برلين به نمايش درخواهد آمد. مسلما يکي از هيجان انگيزترين پروژه هايم بود. تمام چيزهايي که ياد گرفتم را در آن ريختم. به نظرم از آن خوشتان مي آيد. ريک هم در آن هست. نقش يک مدير استوديويي را بازي مي کند.
منبع: خبرگزاری آریا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.aryanews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری آریا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۴۴۹۹۷۷۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
شرط ترامپ برای کمک به اوکراین
رئیس جمهور پیشین آمریکا که اکنون نامزد اصلی جمهوری خواهان برای رقابتهای انتخابات ریاست جمهوری این کشور در سال ۲۰۲۴ به شمار میرود، برای کمک به اوکراین شرط تعیین کرده است.
به گزارش مشرق، «دونالد ترامپ»، رئیس جمهور پیشین آمریکا که اکنون نامزد اصلی جمهوری خواهان برای رقابتهای انتخابات ریاست جمهوری این کشور در سال ۲۰۲۴ به شمار میرود، درباره کمک آمریکا به اوکراین در صورت بازگشت به کاخ سفید گفت: «در بازگشت به کاخ سفید به کییف کمک خواهم کرد اما به این شرط که اتحادیه اروپا نیز باید هزینه را پرداخت کند.»
دونالد ترامپ، رئیسجمهور سابق آمریکا گفت که اروپا نیز باید سهم خود را در کمک به اوکراین بپردازد.
ادعای ترامپ در حالی صورت گرفته است که گفتگوی هیأت های آمریکا و اوکراین پیرامون توافقنامه امنیتی بلندمدت میان دو کشور از روز سه شنبه بار دیگر آغاز شده است.
بر اساس اعلام رسانهها، وزارت امور خارجه آمریکا در این ارتباط خبر داد که هیأت های ایالات متحده و اوکراین در مورد ادامه مذاکرات بر سر توافقنامه امنیتی بلندمدت بین واشنگتن و کی یف گفتگو کردند.
این سومین دور از گفتگوهای امنیتی دو طرف به شمار می آید.
بر این اساس، مقامات اوکراینی و آمریکایی دور سوم گفتگوها را برای دست یابی به یک توافقنامه امنیتی دوجانبه نهایی بین دو کشور برگزار کردند.
در بیانیه صادره از سوی دفتر ریاست جمهوری اوکراین آمده است که طرفین در مورد متن پیش نویس توافقنامه امنیتی گفتگو کردند و به پیشرفت قابل توجهی نیز در تدوین مفاد اصلی سند دست یافتند.
گفتنی است که کی یف چند توافقنامه امنیتی ۱۰ ساله با شماری از کشورهای عضو ناتو امضا کرده است. این توافقنامه ها شامل حمایت بلندمدت از اوکراین در مقابل روسیه است.
کشورهای غربی از آغاز درگیری ها میان روسیه و اوکراین در فوریه ۲۰۲۲، صدها میلیارد دلار کمک به کییف کمک کرده اند.
به تازگی نیز، «میخائیل اونوفر» معاون فرمانده گردان تیپ ۵ تهاجمی نیروهای مسلح اوکراین در مصاحبه با روزنامه اوکراینسکایا پراودا گفته است که اوکراین به شدت با کمبود قطعات یدکی برای تعمیر تجهیزات غربی مواجه است.
به گفته وی، پس از اینکه تجهیزاتی صدمه می بیند از قطعات آن برای تعمیر انواع دیگر استفاده می شود.
روز سهشنبه نیز «داگلاس مکگرگور» مشاور سابق وزارت دفاع آمریکا (پنتاگون) نیز با انتشار پیامی در شبکه اجتماعی ایکس اعلم کرد که این نگرانی وجود دارد که حتی پیش از حمله بزرگ روسیه، ارتش اوکراین از نظر نیروی نظامی دچار کمبود شدید شود.
وی دراینباره نوشت: ارتش اوکراین هماکنون با کمبود سرباز و نیروی نظامی روبروست وحمله روسیه هنوز آغاز نشده است.
مکگرگور با اشاره به اینکه ارتش اوکراین روزانه صدها نیروی نظامی را از دست میدهد افزود که اوکراین به فروپاشی کامل نزدیک شده است.
ضدحملات ارتش اوکراین که از پیشتر مقامات و رسانه های غربی و اوکراینی با آبوتاب فراوان وعده آن را داده بودند، سرانجام ۴ ژوئن (۱۴ خرداد سال ۱۴۰۲) بیسروصدا و بدون اعلام رسمی در محورهای مختلف آغاز شد و بنا بر گزارشها، نیروهای اوکراینی نه تنها تاکنون موفق به شکست خطوط دفاعی ارتش روسیه و پیشروی چشمگیری نشدند، بلکه حجم زیادی از تجهیزات نظامی مدرن اهدایی غربیها نیز در این ضدحملات نابود شده یا سالم به تصرف نیروهای ارتش روسیه درآمد.
منبع: مهر